در تصویر زیر معنی و انواع کاربردهایی که عبارت be supposed to در زبان انگلیسی داره رو مشاهده میکنید. برای هر کاربرد یک مثال هم وجود داره که به درک بهتر شما کمک کنه. امیدوارم مفید باشه دوستان عزیز.
کاربرد و معنی I'm afraid
عبارتی مودبانه و نوعی عذرخواهی است که برای رد کردن یک درخواست، مخالفت کردن، ابراز ناتوانی در کمک به طرف مقابل و یا دادن خبر ناخوشایند و ناامید کننده استفاده می شود.
معادل فارسی = متاسفم - ببخشید که ناامیدتان میکنم
معادل انگلیسی = I'm sorry - I’m sorry to tell you that
مثال ۱:
A: Could I speak to Mr. Anderson please?
B: I'm afraid, he's not available at the moment. Would you like to leave a message?
مثال ۲:
I'm afraid I don't agree with your opinion
متاسفانه من با نظر شما مخالفم.
***********************************
کاربرد و معنی I'm afraid so
وقتی میخواهیم خبر بد یا ناامیدکننده ای را تایید کنیم به کار می رود.
معادل فارسی = بله متاسفانه – متاسفانه درست است
معادل انگلیسی= unfortunately, yes - Yes, I'm sorry that's true - I believe, regrettably, that the answer is yes
مثال:
Ali: Do you have to go?
علی: باید بری؟
Sina: I'm afraid so.
سینا: بله متاسفانه.
***********************************
کاربرد و معنی I'm afraid not
پاسخ منفی اما مودبانه و همراه با تاسف (وقتی پاسخ منفی شما ممکن است طرف مقابل را ناامید و یا ناراحت کند)
معادل فارسی = متاسفانه خیر – متاسفم که ناامیدت میکنم، اما خیر – متاسفم که باید با شما مخالفت کنم.
معادل انگلیسی = I am sorry to have to disagree with you - I'm sorry to have to disappoint you, but no.
مثال:
Can you lend me some money?
میتونی مقداری پول به من قرض دهی؟
I'm afraid not.
متاسفانه خیر.
نکته: عبارت I'm afraid در چنین جملاتی هیچ ارتباطی با ترسیدن یا وحشت کردن ندارد.
اصطلاحات پر کاربرد زبان انگلیسی با معنی فارسی و مثال
Have nerves of steel
اعصاب پولادین داشتن (اعصاب قوی داشتن)
مثال:
A: I can’t figure out how john can keep his cool in difficult situations.
الف: سر در نمیاورم جان چطور می تواند در موقعیت های دشوار خونسردیش را حفظ کند.
B: Yeah. He never loses his temper. He has nerves of steel.
ب: آره. هیچ وقت از کوره در نمی رود. اعصابش از فولاد است.
اصطلاحات کاربردی و روزمره زبان انگلیسی با معنی فارسی همراه با مثال
Keep something under your hat
چیزی را از دیگران مخفی نگه داشتن - در دل خود نگه داشتن
مثال:
You should keep the news under your hat.
تو باید این خبر را از دیگران مخفی نگه داری.